دن کیشوت
بدخواني و بدانجامي
اولين رمان مدرن اروپايي، دن كيشوت نوشته سروانتس، رماني است كه خطر بدخواني رمان را يادآوري ميكند و خود رمانياست عليه رمانخواني.
دن كيشون شخصيت اصلي داستان، علاقهي وافري به آثار شواليهگري دارد. او اين كتابها را ميخواند تا زندگي روانه را به فراموشي بسپارد، اما اين خواندن سرانجام او را به ديوانگي ميكشاند.
دن كيشوت اثري است در باب كليشهي بدخواني. دن كيشوت اهل لامانچا خوانندهي بدي است كه نميتواند ادبيات را از زندگي جد كند. او آنقدر اين دو را در هم ميآميزد كه خوانندگان اثر نيز بين داستان و زندگي واقعي او نميتوانند تمايز ايجاد كنند.
رمان ديگري كه به بدخواني رمان متكي است، مادام بواري اثر گوستاو فلوبر است. مادام بواري خواننده دائمي رمانهاي عشقي است اما نميتواند تمايز زندگي واقعي و زندگي در رمانها را تشخيص دهد. از اين روي از زندگي روزمرهي بيعشق و از همسر كسالتآورش رنج بسيار ميبرد و اين رنج او را به سوي جستجوي رمانس در زندگي اش هدايت ميكند. او را در در نقشهايي كه از رمانها اقتباس كردهاست غرق ميكند و در نهايت كارش به يك خودكشي ميانجامد.
منبع:Bode, Christoph- 2011- the novel: an introduction page 28-33